هابسبام از ماركسيستهاى صاحبنام اين عصر است و خوانندگانْ آثارش را با علمِ به اين مسئله مىخوانند.
نوشتههاى او ويژگىهايى دارد كه آنها را شايد بيش از ديگران قابل تعمق مىكند. او از ابتدا موضع و جهانبينى
خود را روشن مىكند و مىگويد كه ديدگاهش چيست. او به مبارزات طبقاتى (درونملتى)، به نحوهى كمرنگ شدن
آنها تحتتسلط ديدگاهها و فشارهاى ناسيوناليستى، و به ضرورتهاى درونى دنياى سرمايهدارى و عمل واقعى
اقتصادى و سياسى جهانى و حوادث و جنگهاى جهانى توجه دارد، اما آنها را معلول خواست اين يا آن سياستمدار و يا تصادفات بىدليل نمىانگارد. او پس از شرح وقايع و رخدادها، برداشت شخصى خود را نيز اعلام مىكند. و اين نكتهاى است كه آثار هابسبام را برجسته و قابل اعتماد مىكند، و موجب مىشود هيچ صاحبنظرى نتواند از اثر او بگذرد و يا آن را ناديده بگيرد.
عصر نهايتها در واقع ادامهى سهگانىِ مشهور نويسنده، قرن نوزدهم ديرپا، است. هابسبام در اين كتاب،
قرن بيستم را به سه مرحله يا حالت تاريخىِ كاملاً مشخص تقسيم مىكند: در دوران آشوب اوليه ("عصر فاجعه"،
1914 ـ 1945)، جهان سرمايهدارى ليبرالِ قرن نوزدهم به ورطهى جنگ جهانى و بحران عمومى سقوط كرد. پس از
آن، دوران ميانى ("عصر طلايى"، 1945 ـ 1973) سر رسيد كه در آن سرمايهدارىِ تجديد سازمانيافته واردِ مرحلهى
گسترش بىسابقه شد. و سرانجام، اين عصرِ طلايى به دوران سومى منتهى شد ("دوران فروريزش"،
1973 ـ 1991) كه مشخصهى آن از دست دادن مجدد كنترل و سقوط نسبى بود.
نويسنده
|
اريك هابسبام
|
مترجم
|
حسن مرتضوي
|
قطع
|
وزيري
|
نوع جلد
|
گالينگور
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
784
|
سال انتشار
|
1399
|
نوبت چاپ
|
5
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
1000
|