از زمانِ شناختِ هر چه بيشتر نظريهي آميزهي مفهومي در اواخرِ دههي 1990، توجه بيشتري به جنبههاي رواني و بافتي زبان اختصاص يافته است. اين تمرکز بر "پردازشِ زبانِ در جريان" و ماهيتِ باز ـ انتهابودنِ آن در کاربردِ واقعي زبانشناسي شناختي را به "رويکردهاي کاربردشناختي" نزديکتر کرده است، رويکردهايي که بر وابستگي بافت و نامعينبودنِ فهم تأکيد دارند... به باورِ ما، نوعي تبادلِ مفيد ميتواند بينِ ايدههاي کاربردشناسي (شناخت ـ پايه) و تفکرِ شناختي وجود داشته باشد.
مثل ديگر حوزههاي ميانرشتهاي، رشتهي زبانشناسي شناختي، با گستردهترکردنِ دامنهي خود و همکاري جدي و پيوسته با حوزههاي همجوار در علومِ شناختي ــ و حتا بيولوژي تکاملي ــ ، بيترديد غنيتر و مستحکمتر خواهد شد. اما با مشکلاتي هم مواجه ميشود، از جمله، مثلاً اين خطر که پيچيدگي موضوعات و جدلهاي روانشناختي، عصبشناختي و زيستشناختي در وامگيري گزينشي و اجتنابناپذير از اين رشتهها ناپديد ميشود. بدون توجه به اينکه زبانشناسانِ شناختي در آينده چهگونه با اين موضوع برخورد ميکنند، آنچه در اين مرحله بديهي به نظر ميرسد اين است که رويکردِ شناختي به زبان قطعاً پابرجا خواهد بود و تأثير ماندگاري بر اينکه زبانشناسان چهگونه در بارهي زبان نظريهپردازي ميکنند بر جاي خواهد گذاشت.
(از متن کتاب)
نويسنده
|
فريدريش اونگرر - هانس يورگ اسميت
|
مترجم
|
جهانشاه ميرزابيگي
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
480
|
سال انتشار
|
1397
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
520
|