هايدگر را شايد بتوان بحثانگيزترين فيلسوف قرن بيستم دانست. در نيمهي نخست اين قرن فلسفه بهگونهاي كه هرگز در گذشته سابقه نداشت دو شاخه شد. در حقيقت دو سنت فلسفي پديد آمد. اين دو سنت چنان با هم ناسازگار مينمودند كه انجام هيچ گفتوگويي ميان آن دو ممكن نبود، يكي ديگري را كاملاً پوچ و مهمل ميانگاشت و ديگري آن يك را متهم ميكرد كه اصولاً منظور از فلسفه را كلاً ناديده گرفته است. در نتيجه هرگونه سازشي در اين زمينه ناممكن بود.
در يك سو، فلسفهي تحليل زباني بود كه بانياش عمدتاً ويتگنشتاين است؛ و چنان كه از ناماش پيداست اين نحلهي فلسفي نهايت دقت در استفاده از واژهها را ايجاب ميكرد. از ديدگاه اين مكتب فلسفي مسائل فلسفي به دليل به كارگيري نابجا يا استفادهي نادرست از واژهها پديد ميآيند... سنت ديگر فلسفي كه از هايدگر سرچشمه ميگيرد، درست نقطهي مقابل اين تحليل است. در واقع پرسش بنيادين در فلسفه اين بود: "هستي چيست؟" به عبارت ديگر، "وجود داشتن به چه معناست؟" براي هايدگر و سنت اگزيستانسياليستي اين پرسش بهآساني قابل طرح نيست و چنين پرسشهايي وراي دسترسي منطق يا خرد قرار دارد. ... (از مقدمهي نويسنده)
نويسنده
|
پل استراتن
|
مترجم
|
مجيد مددي
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
128
|
سال انتشار
|
1392
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
160
|