وقتي مادرش ــکه هندو بودــ ميخواست او را به دنيا بياورد، پدرش ــکه او هم هندو بودــ زنش را سريع به بندر پراک روي عرشهي کشتي فون هيمسکرک ميرساند که در اسکله لنگر انداخته بوده، تا مادرش بچه را آنجا به دنيا بياورد و روبرت نهفقط رعيت که شهروند هلندي هم باشد. خودش که اينطور فکر ميکرد. اما بعدها متوجه شدم تولد روي عرشهي کشتي هلندي ابداً بار حقوقي ندارد. شايد رفتارش شبيه يهوديهايي بود که موفق شده بودند شهروند امپراتوري روم شوند. او خودش را با برادرها و خواهرهايش متفاوت ميدانست. خودش را هندو نميدانست. اگر فقط يک کيلومتر دورتر از آن کشتي، مثلاً در بارانداز پراک يا روي قايق سمپن مادورايي به دنيا ميآمد و شهروند مادورا ميشد، رفتارش کمي فرق ميکرد. اما خوب، من که ميدانستم چرا لاف ميزند که به دخترهاي هندو علاقهاي ندارد. با تظاهر به اينکه واقعاً شهروند هلندي است، تک و تا ميکرد تا واقعاً مثل هلنديها رفتار کند. فقط بهخاطر آيندهي زاد و رود احتمالياش. و اميدوار بود در آينده، موقعيت و حقوقي بالاتر از مردان هندو به دست آورد، بومي که جاي خود دارد.
نويسنده
|
پراموديا آنانتا تور
|
مترجم
|
تهمينه زاردشت
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
430
|
سال انتشار
|
1398
|
نوبت چاپ
|
2
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
410
|
افزودن نظر شما
از:
تحریریه
برای مطالعهی بیشتر با این کتاب میتوانید مصاحبهی زیر با نویسندهی آن را مطالعه کنید:
http://www.agahpub.com/n123
آیا این بررسی مفید بود؟
0
0