اين كتاب شامل چهار داستان كوتاه است: "شهرزاد قصه بگو!"، "خواب به خواب"، "كبوترهاي هوايي" و "چاهكنها".
در بخشي از داستان اول ميخوانيم: "چيزهايي يادم ميآمد. بايد دوباره ميخواندم. سالها پيش متن اصلي را خوانده بودم. مادرش برايمان چاي آورد، با خرما و توت خشك. پيرزن لقوه داشت و سيني توي دستش ميلرزيد. من كَلهاي خرما برداشتم. چاي عطري بود كه با ذايقهام جور درنميآمد. برق كه ميزد پشتِ پنجره و ديوارهاي سفيدِ مهتابي روشن ميشد، و هاشور باران را كه به جام پنجره ميخورد ميديدم. سوسويِ چراغهاي شهر از پشتِ پردهي تور مثل نقطهچينهايي بود كه بغل هم گذاشته باشند. اگر سايه بود ميگفت حتماً هذيان ميگويد."
نويسنده
|
محمد بهارلو
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
112
|
سال انتشار
|
1384
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
135
|