"عصرها هميشه همينطور است. بهمحض اينكه كتاب يا دفتر يا هر زهرماري را كه هست ميبندي، خاطرهها هجوم ميآورند. حتماً بهخاطر اين خرابشده است كه هر گوشهاش خاطرهيي را در ذهن آدم بيدار ميكند. انگار من هم مانند سسيل چشمبهراه آن كسي هستم كه جانم را به لبام رساند تا از شرش رها شدم. مردهشورش را ببرد..." (از داستان "اين مادر غمديده")
مجموعهاي از شانزده داستان كوتاه كه بهترتيب عبارتاند از: "شكارچي گوزن"؛ "از ميان غبار"؛ "برنده و بازنده"؛ "ماهي تازه روي يخ"؛ "يك دسته موي سياه"؛ "بود و نبود"؛ "از هيچكس خبري نيست"؛ "خودش بود"؛ "مثل هوايي مهآلود"؛ "اين مادر غمديده"؛ "در مهتاب پيش از باران"؛ "اگر اينبار او را ديدم..."؛ "جادوگر"؛ "وقتي قرار است بيايند، ميآيند"؛ "به دنيا ميآييم براي اينكه بميريم"؛ و "شوخي".
نويسنده
|
محمدرحيم اخوت
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
270
|
سال انتشار
|
1386
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
0 * 0 * 0
|
وزن
|
315
|