"و حالا در اكنون آن دم، از بعد آن همه بيزماني، از بعد آن همه خوني كه از گلوي برهي هشتماهه بر برف چكيد و فرو رفت، راوي از خيابانهاي خيال ماهجان آمده بود و رفته بود. راوي دوباره گويي به تاريخِ خاليِ خود برگشته بود. قصهي ماهجان، همچون تاريخِ راوي و داخلِ پياله، خالي بود، تهي بود. او چارهاي جز يخزدن نداشت. راوي رفته بود و او در برزخِ برفِ يخِ تنهايي تنها مانده بود: باشد كه او حقيقتِ شريفِ رنج را در هر شيئي ببيند و از آن به حرمانِ خويش برسد. كه فقط رنجْ رنج تنهايي است."
(از متن كتاب)
نويسنده
|
رفيع جنيد
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
134
|
سال انتشار
|
1390
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
215
|