"صبح سحري بود كه از كشتي پياده شدند. بابا ايستاده بود آنطرفِ پل روي اسكله. اول ايستاده بود آن دور روي شنهاي ساحل. آنها را كه ديد، دست تكان داد و آمد روي اسكله. در هواي خاكستري و نمناك سحر، ايستاده بود منتظر و به آنها نگاه ميكرد. تختهيي كه كشتي را به اسكله وصل ميكرد زير پا ميلرزيد. آب، آن پايين، سياه و چرب و متلاطم بود. سر ميكوبيد به پايههاي چوبيِ اسكله و خشمگين دنبال چيزي ميگشت براي بلعيدن. بوي زُهم دريا و تلقتلق تختههاي اسكله و غرولند موجها، فضايي غرغرو و غريبه بود كه بعدها هم برايش غريبه ماند." (از داستان "آن درهي مهآلود")
اين مجموعه مشتمل بر نُه داستان است كه عبارتاند از: "سعي كردم؛ نشد"، "اين هم زندگي من"، "الياس"، "نوشتن هم كاري ازش ساخته نيست"، "خرناسههاي آتش و خميازههاي دود (1)"، "خرناسههاي آتش و خميازههاي دود (2)"، "خواب"، "شببوها و غروب"، و "آن درهي مهآلود".
		 
			    
        
             
                
                
                
    
        |  
            نويسنده
         | 
        
            محمدرحيم اخوت
         | 
    
    
        |  
            قطع
         | 
        
            رقعي
         | 
    
    
        |  
            نوع جلد
         | 
        
            شوميز
         | 
    
    
        |  
            زبان
         | 
        
            فارسي
         | 
    
    
        |  
            تعداد صفحات
         | 
        
            176
         | 
    
    
        |  
            سال انتشار
         | 
        
            1387
         | 
    
    
        |  
            نوبت چاپ
         | 
        
            1
         | 
    
    
        |  
            ابعاد
         | 
        
             *  * 
         | 
    
    
        |  
            وزن
         | 
        
            205
         |