"مهتاب از پنجرهي كنار تختخواب آمده بود تو و افتاده بود روي لحاف و من در تاريك روشناي اتاق نگاه ميكردم به آن نيمرخ خاموش و چشمهاي بسته و گوشم به صداي آرام نفسهايي بود كه بعد از چند شب غيبت باز آمده بود تا اين خانهي كوچك و يخزده را گرم كند و آن تنهاييِ شبهاي تاريكْ ماه را براند تا بلكه نگذارد..." (از داستان "آن آخرين شب و اينهمه حرف ربط")
مجموعهاي از نُه داستان كوتاه كه نوشتههاي سال 1385 نويسنده را در بر ميگيرد و بهترتيب عبارتاند از: "پاييز بود"؛ "ملاقات"؛ "الّذي يوسوس في صدور النّاس"؛ "اسحاق هم كه مُرد"؛ "مثل همان روزها"؛ "خانهي اربابي"؛ "لطفاً نگران من مباش!"؛ "ترس از تنهاشدن و تنهاترشدن"؛ و "آن آخرين شب و اينهمه حرف ربط".
نويسنده
|
محمدرحيم اخوت
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
160
|
سال انتشار
|
1386
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
190
|